sorena

اینم یه شعر زیبا برای آقای سورنا

دست دست دست  دست میزنم با دستام پا پا پا  پا می كوبم با دو پام خوش خوش خوش خوشحال و شاد و خندون  داد میزنم آهای آهای من اینجام چه خوب چه خوب كه دست دارم هر چی بخوام ور می دارم پر میشم و تو باغچمون  یه عالمه گل می كارم چه خوب چه خوب كه پا دارم هر جا بخوام پا می زارم یواش می رم یواش می آم آسه قدم ور می دارم آسه قدم ور می دارم دستاتو بیار جلو نون بیار و كباب ببر صحرا پر از گل شده باز  گل بیار و گلاب ببر بیا با هم بازی كنیم یه پا عقب یه پا جلو گرگم و گله میبرم دنبال من بدو بدو             ...
8 دی 1392

استراحت مامانی

سلام عشق مامان عزیزم ببخشید چند وقتی برات چیزی ننوشتم  اخرین بار اومدم شمارا غافل گیر کنم خودم غافلگیر شدم و به خاطر مشکلی که داشتم یکماه استراحت مطلق شدم و رفتم خونه مامانی استراحت و نتونستم برات مطلب جدیدی بزارم گل پسرم  ...
8 دی 1392

بدون عنوان

سورنا عزیزم دیشب داشتم باهات حرف میزدم فکر کنم خیلی خیلی خوشحال شدی چون کاملا دیگه مامانی حرکت تو دلش حس کرد عین یه ماهی خوشکل از سمت راست مامانی رفتی سمت چپ مامانی همونجایی که همشو سونو گرافی می کنن  الان دیگه وقت دکترم دارم باید برم پیش دکتر رضایی تا صدای قلب قشنگتو بشنوم تازه برات یه سورپرازیم دارم که برم و بیام برات می زارم    ...
28 آبان 1392

شعر به زبون نی نی

تو رو خیلی دوست ماشتم **** اندازه یه شیشه شیر  قلبتو دادی تو به من **** بیا با پستونک بگیر  یادت میاد اون روزی که **** رفته بودیم به ددری  تو قول دادی نی نی دونه **** برام شوتولات می خری  یادت میاد کالسکتو **** نشسته بودیم توی اون  یادت میاد گفتم به تو **** نی نی نرو پیشم بمون  یادت میاد بوسیدمت **** یه لم دادم تو بگلت  منو بوسیدی تو اتاق **** قربون بوس عسلت  رفتی به جای دیگه ای **** ای نی نی بی تربیت  قلبمو نشگون گلفتی **** دلم رو کردی اذیت  گفتی به من بلای تو **** یه پوشک کثیفمه  یادت میاد که وق زدم **** من که اینقدر لطیفم  رفتی و واسه شیر خشک **** من دیگه با...
28 آبان 1392

هفته 21

                         سلام نی نی قشنگم امروز دلم برات خیلی خیلی تنگ شده بود گفتم بیام اینجا شاید یه مقدار آروم  بشم نی نی عزیزم امروز شما وارد هفته 21 زندگیت شدی یعنی منو تو بابایی نصف راه باهم طی کردیم عزیز مامان به امید روزی که فقط 21 ثانیه تا تو بغل گرفتنت مونده باشه عشق زندگی من و بابایی  ...
27 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sorena می باشد